محل تبلیغات شما



استعدادیاب کلیفتون

تام راث : هیچ کس بطور کامل رشد یافته نیست و

همه افراد همیشه در حال پیشرفت و تغییر هستند.»


   کتاب با مقدمه ای در خصوص چرایی خواندن و اهمیت آن شروع میشود. این چرایی از تولد یک انسان تا پایان عمر همیشه همراه آن بوده و تلاش بر این است که استعداد و توانایی یک فرد توسط خود او و یا والدینش کشف و پرورش داده شود. در سبک زندگی ما که از طریق آموزش و پرورش و خانواده شکل گرفته، تقویت نقاط ضعف و حتی هزینه کردن برای آن جهت پیشرفت در الویت بوده و خیال آسوده در خصوص نقاط قوت باعث عدم سرمایه گذاری و توجه به آنها بوده و هست. اما نویسنده این کتاب با در نظر گرفتن یک فرمول ساده که در پیشگفتار کتاب بیان شده علاوه‌بر ایجاد انگیزه برای جستجو در متن کتاب جهت یافتن استعدادها، سعی در نشان دادن مسیر درست پیشرفت و بهبود هر فرد را داشته است:

استعداد × سرمایه گذاری = توانمندی

    یکی دیگر از نقاط مثبت کتاب که پس از خواندن تک تک نقاط قوت فردی به آن پی میبریم، کشف ابعاد وجودی همه افرادی است که روزانه با آنها سروکار داریم. اگر کسی در یک سازمان مفید نیست مطمناً نقاط قوت آن فرد کشف و استفاده نشده است. در این کتاب ۳۴ نقطه قوت فردی، اجتماعی و سازمانی بیان شده است که به گفته نویسنده ممکن است بیشتر از این تعداد نیز باشد و هر فرد چند عدد از این نقاط را در بر دارد و این نشان دهنده پیچیدگی هر انسان و هر فرد و تفاوت آنها با دیگران می باشد که ما به آنها واقف نیستیم و این نکته را به ما گوش زد میکند که از قضاوت کردن دیگران بپرهیزیم!


دو شخصیت معروف 

دو داستان فلسفی
دو جفت عاشق و معشوق
دو مسیر روانکاوی
اینها مسایل کلی این کتاب هست ولی مسایل جزئی کتاب خیلی زیاد و پیچیده اند.
این کتاب داستان براساس واقعیت نیست ولی به خاطر اینکه نویسنده اش تحقیق و پژوهش زیادی در مورد شخصیت های اصلی داستان کرده و از اتفاقات و نامه های واقعی در داستان استفاده کرده زیاد دور از واقعیت هم نیست و باور پذیره
نیچه و دکتر برویر دو شخصیت اصلی داستان هستند که در مورد فلسفه زندگی و مشکلاتشون با هم تبادل نظر میکنند.
تا قبل از فصلهای آخر کتاب خیلی خیلی با کتاب ارتباط برقرار کرده بودم و همزاد پنداری کامل در من شکل گرفته بود
اما در فصلهای آخر موضوعات اساسی فلسفی دنیا با نتیجه گیری و پایان ساده جمع بندی شد !!!
یکی از نتیجه های کتاب این بود که معشوق میتونه همون کارهایی که برای عاشق کرده را برای یک عاشق دیگه با همون کیفیت هم بکنه و عاشق دیگر هم میتونه تمام کارهای عاشق اول را بدون کم و کاست انجام بده و اساساً نباید دنبال عشق عمیقی که توی ذهنهامون می‌سازیم باشیم و کارها و ارتباطات متقابل که این عشق ها را آتشین می‌کنه میتونن جای دیگه هم اتفاق بیافتن و خلاصه اگه اسیر دل بشی نابود میشی و باید از عقل بیشتر در مسایل عشقی استفاده کنیم .
در آخر کتاب دکتر برویر با یک هیپنوتیزم تمام مشکلات فلسفی که در فصلهای قبل مطرح کرده بود برطرف کرد و خوب شد و به تمام سوالاتش پاسخ داد.
من شخصاً دنبال جواب اون سوالات دکتر برویر بودم و از این راه حل هیپنوتیزمی خوشم نیومد و ناراحت شدم


اوه پیرمرد عبوس، سفت، سخت، منضبط و دوست داشتنیه که وسواس فکری داره و مثل نظامی های قدیمی ایرانی سعی میکنه همه چی سرجای خودش باشه. اوه بعد از دست دادن زنش همه چی زندگی براش ملال آور میشه و قصد خودکشی داره اما با یک خانم همسایه که از قضا ایرانی هم هست آشنا میشه و اتفاقات جالبی براشون می‌افته. شخصیت دوست داشتنی اوه و خانم ایرانی (پروانه) باعث میشه تا آخر داستان دنبالشون کنی و روحت شاد بشه از کاراشون.

 

یک فیلم سوئدی هم سال ۲۰۱۵ از روی این کتاب ساخته شده که ندیدم ولی گویا مثل کتاب خوب بوده و نامزد اسکار سال ۲۰۱۶ هم شده که در رقابت با فیلم فروشنده اصغر فرهادی موفق نمیشه که اسکار بگیره.


کلا دوست دارم کتابهایی که میخونم و لذت میبرم را معرفی کنم 

یکی از این کتابها گوگل چگونه کار می کند؟» هست

دو تا از مدیران ارشد گوگل در مورد موفقیت گوگل توضیح دادند و عوامل موفقیتشان را بررسی کردند. با خواندن این کتاب متوجه میشیم که کار کردن در یکی از بهترین سازمان های دنیا چگونه است و برای استخدام شدن در گوگل باید چه ویژگی هایی داشته باشی و اونجا چطور مدیریت میشه!

 

فهرست مطالب

پیش‌گفتار
مقدمه - درس‌هایی از ردیف اول
فرهنگ: شعارهای‌ خودتان را باور کنید
استراتژی: طرح شما نامناسب است
استعداد: استخدام مهم‌ترین کاری است که انجام می‌دهید
تصمیم‌ها - معنای واقعی اجماع
ارتباطات - روتر 353 بسیار خوبی باشید
نوآوری: نطفه‌ی نوآورانه خلق کنید
پس‌گفتار: غیر قابل تصور را تصور کنید
یادداشتی درباره‌ی نویسندگان
واژه‌نامه


در ادامه پژوهش هام در مورد خودشناسی با یک کتاب آشنا شدم به اسم "الفبای بهداشت روان کودک" نوشته دکتر نهضت فرنودی که مطالب جالبی در مورد تربیت کودک و کودک درون ما نوشته بود.

قبل از خودندن این کتاب فکر میکردم جامعه ما به خاطر کمبود امکانات و شیوه غلط سیستم آموزشی دچار کمبود و عقب افتادگی است و مردم ما به خاطر همین موضوع معمولا رشته تحصیلی، کار و مسیر زندگیشان را اشتباه انتخاب می کنند. ولی بعد از خوندن این کتاب متوجه شدم که مشکلات ریشه ای در بطن جامعه و مردم وجود دارد که نسل به نسل داره منتقل میشود.


موقع خواندن این کتاب به چند نکنه برخوردم که برای اینکه یادم بماند اینجا مینویسم:

نکنه اول
شیوه تربیت کودک سه مدل دارد:
1- هرج و مرج و آزادی مطلق: که بچه خوشحال است ولی بدون چهارچوب خاص
2- دیکتاتوری: که بچه موفق ولی ناخوشحال و آسیب دیده
3-دموکراتیک یا آزادی در چهارچوب خاص

حاصل دو روش اول حرمت ذات پایین و اعتماد به نفس کم و یا کاذب، بی توجه به دیگران و خودمحور است. اگر به خورمان و دوره برمان نگاه کنیم نمونه های جالبی از این 3 مورد پیدا میکنیم.


نکته دوم

تولد جسمی و روانی کودک یکی نیست. حدودا 4 سال طول میکشد تا کودک خود را در جامعه اطرافش پیدا کند و این مساله در سه مرحله صورت میگیرد. قبل از این سه مرحله یک ماه کودک تو دنیای خودش هست بعد 6 ماه توی دنیای خودش و مادرش هست و مادر باید نیازهای بچه را درست تشخیص دهد تا اطمینان و اعتماد در کودک شکل گیرد. این سه مرحله عبارت اند از:

1-تمیز و تفکیک: شش ماهه دوم، استقلال روانی کودک شکل میگیرد، باید اجازه داد به کودک که از مادرش جدا شود، 6 تا ماهگی طول میکشد و باید مراقب بود که احساس رهاشدگی به کودک منتقل نشود. در این مرحله کودک شروع به تست همه چیز بخصوص با دهان میکند.

2-تمرین و آزمایش: این مرحله نیز تا ماهگی بطول می انجامد و همه چی را میخواهد تست کن و باید به کودک کمک و احترام کرد نه جلوگیری و نیز حرمت ذات او حفظ شود.

3-ترمیم و بازسازی: از 16 یا ماهگی شروع و تا 26 یا 36 ماهگی طول میکشد و کودک شروع به بازسازی رابطه میکند. در این دوره کودک شروع به کارهایی میکند که نیاز به کمک هیچکس ندارد ولی در حضور مادر این حس را دارد. ای رابطه والدین با کودک مثله رابطه خورشید با زمین است که نزدیک بودن زیاد میخشکاند و دور بودن یخزدگی ایجاد میکند.


نکته سوم

در دورانیکه کودک حرف نمیزند، کارها و رفتار خود را از طریق عکس العمل مادر خود ارزیابی میکند و میفهمد چه چیزی خوب یا بد یا خنده دار و. است و آیینه روانی برای کودک است. بعد از حرف زدن کودک حرفهای والدین مانند اکو در کودک عمل میکند و حرفها در روان کودک و رفتار کودک بروز خواهد کرد.


نکته چهارم

در هر انسانی سه لایه حسی و شخصیتی در هر زمان فعال است. یکی کودکی ما که همان کودک درونی ماست، دوم ارتباط و احساسات مربوط به ارتباط با والدین که پدر مادر درونی ماست و سوم بخش بالغ و یا ارتباط و احساساتی که با خود داریم و حاصل تعامل مستقیم ما با دنیای بیرون است. معمولا در تربیت بچه دو لایه اول و دوم را والدین بکار میبرند!!!

والدین حس مالکیت روی کودکشان دارند و بیشتر میفهمند و اعتماد ندارند به آنها و میخواهند آرزوها، نیازها و محرومیت های خود را روی او جبران کنند.


نکته پنجم

مخالفت فرزند با والدین نشانه رشد و هویت اوست نه نشانه سرکشی و نا اهلی و با این کار اعلام استقلال می کند که عامل موفقیت اوست، بسیار از رفتار بچه ها نیز همینگونه است و معنای متفاوتی با آنچه ما میبینیم دارد.


نکته ششم

هفت قیچی تیزی که ارتباط والدین با بچه ها را قطع میکند:
قضاوت کردن آنها
تحقیر
سرزنش
نصیحت
تهدید
مقایسه
موعضه اخلاقی





پ.ن: در اندرون من خسته دل ندانم کیست     که من خموشم و او در فغان در غوغاست


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب مربوط به حقوق و فقه و علوم اسلامی